حسن اوو حئکایه لری / لچک ،ارزشی اسلامی ،فرهنگی ایرانی

حسن اوو حئکایه لری

لچک ،ارزشی اسلامی ،فرهنگی ایرانی

حجاب زن ،نه تنها عامل حفظ  گوهر درونی او در برابر نگاه ناشایستگان است بلکه موجب مصونیت اجتماعی اوست در ملاء عام ، و این ارزشی والاست بر نصف جمعیت هر جامعه و متضمن فعالیتهای اجتماعی سالم این قشر در جامعه خود. شاید برخی ها اینطور فکر کنند که حجاب با ظهوراسلام به وجود آمد و رنگ و بوی مذهبی به خود گرفت در حالی که اینگونه نیست بلکه حجاب قبل از اسلام در فرهنگ غنی ایران حضوری پر رنگ داشته است، بسیاری از مورخان معتقدند که پوشیدن لباس چین دار وشلوار بلند همچنین پوشاندن موهای سر در ایران قبل از اسلام هم وجود داشته است و وجود کتیبه هایی با این خصوصیات هم مؤید این حقیقت است.

قصد ما در این نوشته اشاره ای کوتاه بر عمق وجودی این ارزش در گوشه ای از ایران بزرگ است یعنی حسن اوو، منطقه ای که این ارزش معنوی را تا بحال با قداستی خاص در خود حفظ کرده است.

در حجاب کامل زنان حسن اوو علاوه بر اینکه خواست دین مبین اسلام ناب محمدی(ص) به خوبی حفظ می شود بلکه نشانه هایی از فرهنگ اصیل ایرانی هم به معرصه ظهور رسیده است، لباسهای چین دار و بلند زنان حسن اوو و چهارقدهای پر ارزششان علاوه بر معنی حجاب ، دارای ارزشی والاتر هم هست وآن جلوگیری از وقوع درگیریهای خونین و وقوع قتل است، بدین ترتیب که زنان حسن اوو از روی روسری پوشاننده موها، پوشش دیگری بنام«لچک»می اندازند که جنبه فرهنگی منظقه ای دارد. ارزش این پوشش به حدی می باشد که در موارد درگیری و وقوع قتل اگر خانمی از طرف مقابل این پوشش خود را به سر راه مهاجمین بیندازد و آنها را به حرمت لچک قسم دهد که از ادامه درگیری خودداری کنند، بلافاصله افراد مهاجم صحنه را ترک می کنند و خونریزی پایان می یابد.

وجود چنین حرمتی بر حجاب زنان در منطقه حسن اوو نشان از فرهنگی عمیق دارد که بر حجاب ارزش قایل است و با ظهور نعمتی بنام اسلام ومسلمان شدن مردم منطقه ، این ارزش از جایگاه ویژه ای برخوردار شد و همچنین با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و برپایی حکومت مقدس جمهوری اسلامی ایران زنان با حجاب به جایگاه اجتماعی خود هم دست یافتند.

                                                               علیرضا محمدیان  -  سونگون

حسن اوو حئکایه لری (سید آباد)/جسد سالم در قبر

بسم الله الرحمن الرحیم
حسن اوو حئکایه لری (سید آباد)
 
جسد سالم در قبر
 
سالم ماندن جسد در قبر اگر با روشهایی از قبیل مومیائی کردن نباشد با دلائل روشن دینی ممکن است که از جمله آن تقوا و مقید بودن بر انجام غسل جمعه است به گفتۀ حجت الاسلام و المسلمین صالحی خوانساری از اساتید حوزه علمیه قم، تقوا بر تن و جسم انسان به طور فیزیکی اثر می‌گذارد، پاکی روح و تقوا به جسم انسان خاصیتی می‌دهد که یکی از اثرات مهم آن نپوسیدن جسم بعد از مرگ است.
خاک "حسن اوو" که لایق همچون انسانهای مؤمنی می باشد در گذشته چنین مواردی را در خود نشان داده است، یکی از این موارد در روستای "سیدآباد حسن اوو" رخ داده است. بطوری که چند دهه قبل در این روستا با تکمیل ظرفیت آرامگاه روستا ، اهالی تصمیم می گیرند که درگذشتگان را در جای دیگری دفن کنند، با یکی از سالخوردگان روستا مشورت می کنند که وی محلی را به آنها نشان می دهد و می گوید که سالهاست که این محل بصورت مرتع نزدیک روستاست و بهتر است آرامگاه جدید همانجا باشد. وقتی اولین قبر برای درگذشته کنده می شود، در محل کنده شده به جسد سالم جوانی بر می خورند که دارای ریشی سیاه بود و جسدش کاملاٌ سالم مانده بود بطوری که حتی عرق بر جبین وی آشکار بوده است، پس از این واقعه اهالی با روحانی محل بر جسد سالم جوان نماز گزارند و دوباره به خاک سپردند .
 
به قلم: علیرضا محمدیان - سونگون

مرحوم مهندس پارسا/ مدیر سابق مجتمع مس سونگون

 
 

بسم الله الرحمن الرحیم

پارسای پارسا

میگویند اسماء برتقدیرمؤثر است، اسمی که برشخصی گذارده می شود بالقوه اعمال واخلاق احتمالی وی را رقم می زند وشکی نیست که قسمت هایی ازهمین خصوصیات بالقوه به بالفعل تبدیل میشود؛پاکدامنی دراعمال یعنی پارسائی، پرهیز ازگناهان با گزینش راه اطاعت ازدیگرمعانی پارسا می باشد. پارسای ما ابعاد بیشتری از نام خانوادگی خود را به ارث برده بود، عرض شد پارسای ما،آری پارسا ازمابود،مردی ازجنس مردم، او خود را ازمردم می دانست و زندگی خود را صادقانه وقف مردم کرده بود،پارسای ما مدیریت مجتمع مس سونگون را برعهده داشت ودرچنین مسئولیتی به جز خوبی کسی ازوی چیزی ندید، پارسای ما بر دستهای پینه بستۀ کارگران اش بیشترین اهمیت رامی داد ،دست کارگران اش رابه گرمی می فشرد وبا چهره بهشتی اش تبسمی محبت آمیز را تقدیم کارگران اش میکرد،پارسای ما سخنان ارباب رجوع را به خوبی گوش می داد وهرگزباکسی با دیدگاه تحقیرآمیزبرخورد نمی کرد،پارسای ما مشکلات مراجعه کنندگان خود را به خوبی درک میکرد وبه بهترین نحو راه حل رانشان می داد،کارکنان بسیاری در معدن مس سونگون هنوزهم ازتأثیراقدامات مدبرانه وانسان دوستانۀ مهندس پارسا درزندگی خود بهره می برند،هروقت اسم اش درخانه به میان می آید ، جملۀ "خدارحمت اش کند"بعدازاسم مبارکش ازطرف پدرم و سایر اعضای خانواده تکرارمی شود.ای کاش همه انسانها همچون پارسای مابودند تابشریت روی مشکلات را به خود نمی دید؛درست است که روحش آسمانی شد اما یاد ارجمندش هنوزمیان ما زندگی میکند.

پارسای عزیز،هرچندکه خودت دیگر درکنار مانیستی اما نام ویاد عزیزت درقلبهای ما جا دارد،مردم ازاعمالت وآثارت راضی اند، انشاالله خدای مردم هم ازتوراضی خواهدبود، روحت قرین رحمت الهی باشد و شفاعت اهل بیت علیهم السلام نعمت آخرت ات.

علیرضا محمدیان - سونگون

 

 

 

حسن اوو حئکایه لری (زیه گی – نبی جان)/ اسلام بیاور ، در امان باش

بسم الله الرحمن الرحیم
حسن اوو حئکایه لری (زیه گی – نبی جان)
 
اسلام بیاور ، در امان باش
 
این یک حقیقت است که همیشه ظلمت گرایش به نور دارد و خواهان نورانیت است .نور هم همیشه در جستجوی روزنه ای برای برکناری ظلمت است .نور اسلام به عنوان کاملترین دین آسمانی ، بلاشک دل هر انسان جستجو گر توحید را جلا می بخشد.اسلام آوردن شاید بارها در سراسر جهان به وقوع پیوسته است اما اگر این اتفاق همراه با مرحمت مسلمین به شخص تازه مسلمان باشد، شخص تازه مسلمان ارزش اسلام را بهتر درک می کند .
یک مورد از این اتفاق دوست داشتنی در روستای "زیه گی حسن اوو" روی داده است در این روستای ارمنی نشین یکی از ارامنه نور اسلام را با تمام وجودش درک می کند و تصمیم جدی میگیرد که اسلام بیاورد .بعد از این که این ارمنی مسلمان میشود خانواده وی تصمیم می گیرند که وی را بکشند اما تازه مسلمان از این مسئله آگاه می شود و مخفیانه روستا را ترک می کند و نهایتاٌ خود را به روستای مسلمان نشین" نبی جان" می رساند. اهالی روستای نبی جان با پیش آهنگی ریش سفیدان روستا امنیت و تمام شرایط مادی برای زندگی جدید تازه مسلمان که اسم "ابراهیم" را برای خود انتخاب کرده بود ، فراهم میکنند .حتی دختری مسلمان را به ازدواج وی در می آورند. "ابراهیم" تازه مسلمان، از آن زمان به بعد زندگی خود را با نور اسلام مزین میکند .
به امید روزی که پرچم توحید بر بام جهان برافراشته شود ،همه ی بشریت را به نور اسلام دعوت می کنیم .
 
به قلم : علیرضا محمدیان - سونگون

همه می گویند:معدن مس سونگون؛ما می گوییم :وطن . . .

بسم الله الرحمن الرحیم
همه می گویند: معدن مس سونگون ؛ ما می گوییم : وطن  . . .

صحبت از وطن شیرین است ،مهم نیست این وطن سر سبز ترین مکان ،همچون روضه رضوان باشد و یا وسط بیابانی کویری ، هر چه باشد عزیز است و دوست داشتنی ؛همچون مهر مادری ،صحبت از مادر به میان آمد، بهتر است میان دو عزیز، یعنی وطن و مادر ،جایگاه هر کدام را مشخص کنیم .اگر از من بپرسند من میگویم: اول وطن بعداٌ مادر ،چرا که وطنم مادر مادرم و مادر همه ی اجدام می باشد و همه ی ما را در آغوش خودش پرورانده است بنابراین قبل از این که مادرم در حیات باشد وطنم وجود داشته است و برای مادرم مادری کرده است .پس هر کسی که ارزش و جایگاه وطن را نداند در واقع مادر اصلی خودش را نمی شناسد و اگر از دیدگاه دینی به چنین شخصی بنگریم شخصی است که در ایمانش دچار لغزش شده است ،زیرا پیامبر گرامی اسلام(ص) فرموده اند:"حب الوطن من الایمان" همان طور که از حدیث پیداست ،دوست داشتن وطن قسمتی از ایمان است  .                                            
دوست داشتن وطن گاهی در من افکاری را بر می انگیزد که کمترین جسارت به خاک وطن را نمی توانم قبول کنم ،بهتر است این گونه تفهیم کلام کنم که گاهی بعضی از افراد که مجبورند در غربت بسر برند وصیت میکند که بعد از وفاتشان مقداری از خاک وطن را از وطن بیاورند و در مزار بر روی جسد وی بپاشند ،اما با این مسئله راضی نیستم چرا که اگر چه من مجبور شده ام زندگی در غربت و دفن شدن در خاک غربت را برگزینم ،خاک وطن چه تقصیری دارد که غریب خاک غربت شود ولکن از غریب شدن همان مقدار خاک وطن هم ابا دارم و دوست دارم همان مقدارکم خاک وطن هم در خود وطن بماند ،البته این را هم بر زبان آورم که من همه ی وجود خود را از خاک وطن می دانم ،از این رو اگر روزی جسدم در محلی دور از سونگون دفن شود ،مزارم همچون جزیره ای از خاک سونگون است ،نه این که اگر بعداٌ شرایط مهیا شد جسدم را به خاک سونگون انتقال دهند ،نه ،با این طور مسائل هم اصلا راضی نیستم ،اما اگر مزارم در خاک غربت باشد هر چند که صورتم به سمت قبله گاه مسلمین خواهد بود اما قبله گاه دلم یقیناٌ به سمت سونگون روانه خواهد شد.                                                   
سخن راندن از سونگون تصورات متفاوتی را به ذهن ها می آورد ،برای کسی که سونگون را با هدف امرار معاش مقصد خود قرار داده است ،داشتن نگرش ماتریالیستی نسبت به این منطقه اجتناب ناپذیر است .اما برای کسی که منشأ خون و استخوان خود را بر گرفته از همین وطن می داند نگرش ماتریالیستی به سونگون هیچ جایگاهی در تصوراتش نخواهد داشت و این اشخاص همان سونگونی هایی هستند که هنوز عشق به سونگون یعنی عشق به وطن را در دل می پرورانند.این عشق مانع از آن خواهد شد که ما هم مثل دیگران بگوییم :معدن مس سونگون. بلکه ما سونگونیها تا ابد خواهیم گفت: وطن.      
  
علیرضا محمدیان - سونگون   

علیرضا محمدیان : گوشه هایی از حال و هوای حسینی در روستای سونگون

به قلم: علیرضا محمدیان


بسم الله الرحمن الرحیم

 

السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین

گوشه هایی از حال و هوای حسینی در روستای سونگون

 

  • با فرا رسیدن ماه محرم اهالی روستای سونگون در مسجد روستا جمع می شدند و در سوگ سید الشهدا(ع) عزاداری می کردند.در انتهای هر مراسم عزاداری اهالی به پای منبر روحانیت روستا می نشستند و به درسهایی از ابا عبد الله گوش و جان می سپردند،مسئولیت روحانیت مدتها بر عهده ی پدر بزرگ  مرحومم حجت الاسلام والمسلمین کربلایی مهدی مهدیزاده و برادر مرحومش حجت الاسلام والمسلمین ابراهیم مهدیزاده بود و در زمان ما هم این وظیفه خطیر بر عهده ی حجت الاسلام والمسلمین مرحوم حاج اسماعیل مهدیزاده بود. پذیرایی ار مردان عزادار بر عهده زنان روستا بود،آنها یک روز قبل از روز عزاداری و یا صبح همان روز با همکاری همدیگر نانی مخصوص به نام "ایچلی فتیر" حاضر می کردند ،در تهیه این نان از زرده تخم مرغ ، شیر گوسفند و روغن حیوانی موسوم به "ساری یاغ" بهره می بردند که قسمت داخلی آن را با مواد غذایی شیرین کننده و با همان ساری یاغ مجزا از قسمت های دیگر نان می کردند .
  • زنان هم در این ایام در مسجد روستا حاضر می شدند،جایگاه مخصوص زنان در مسجد نسبت به جایگاه مردان کمی مرتفع بود گویا حالتی شبستان به خود گرفته بود ودارای سکویی مشرف به جایگاه مردان بود و در مقابل همان قسمت مرتفع هم وسایل پخت و پز مسجد قرار داشت ،که معمولا متشکل از ظروف مسی بود.
  • حضور زنان در این ایام در مسجد روستا همراه با تغییراتی در نوع پوششان بود ،زنان روستای سونگون در طول سال از لباسی معروف به "شلته "استفاده می کردند که معمولا به رنگ قرمز و دیگر رنگهای شاد و گلدار بود و در کنار آن از جلقه ای طراحی شده با زیورآلات و نوارهای طلایی دوخته شده استفاده می کردند اما در ایام عزاداری سالار شهیدان این لباسهای شاد و زیورآلات جای خود را به لباسهای تیره و مشگی می داد.
  • ذوق زنان روستای سونگون تنها در پوشیدن لباسهای رنگی نبود آنها در خانه داری هم دارای سلیقه ای با ذوق بودند، به طوری که دیوارهای هر خانه با روشی موسوم به "ائو سوواغی" توسط زنان روستا رنگ تازه به خود می گرفت،جهت انجام این کار زنان از محلی در نزدیکی روستا از مکانی مشخص خاکی سفید رنگ حمل می کردند و با آماده کردن آن با مقداری آب ،به واسطه جاروئی مخصوص ، با پاشیدن مواد حاصله به دیوارها سفید کاری می کردند وآثار دود به جای مانده ازروشن کردن تنور را از میان می بردند،این کار معمولا نزدیکی های عید صورت می گرفت،اما همین کار هم اگر مصادف با ایام عزاداری ابا عبد الله بود،صورت نمی گرفت و موکول به تمام شدن ماه صفر می شد،چرا که اهالی آن را پیش مقدمه ای برای جشن و شادی می دانستند به همین جهت به احترام شهدای کربلا ،حتی از مقدمه چینی برای شادی هم اجتناب می کردند.
  • در زمانهای متأخر قبل از تخلیه روستا در سال 1372 ،برخی از اهالی از تلویزیون هم استفاده می کردند. در همان روزها به برکت پیروزی نظام مقدس جمهوری اسلامی،روستای سونگون از امکاناتی نظیر مرکز مخابرات ،حمام عمومی ،مرکز بهداشت و برق رسانی برخوردار شده بود و در نتیجه ی همان برخورداری ها  تعدادی از خانواده ها از تلویزیون استفاده می کردند اما به دلیل نزدیکی روستا به منطقه ی مرزی ،متاسفانه حتی یک کانال تلویزیونی ایرانی هم در تیر رس آنتن های نصب شده در روستا قرار نمی گرفت و تلویزیون فقط شبکه های تلویزیونی بیگانه را نشان می داد که این کانال ها هم ایام عزاداری سالار شهیدان را مد نظر نداشتند،به همین خاطر خانواده هایی که تلویزیون داشتند در ماههای محرم و صفر به کلی تلویزیون ها را بلااستفاده می گذاشتند.
  • در روز عاشورا اهالی علاوه بر عزاداری در مسجد ،نزدیکی های ظهر عاشورا در محل "جعفر آقا خرمنی "جمع می شدند و به صورت چرخشی به نوحه خوانی در محل می پرداختند و درست ظهر عاشورا یکی از افراد عزادار مناجاتی را می خواند و اهالی اعم از مرد و زن گریه کنان غرق در سوگ سید الشهدا(ع) می شدند. دراثناء همان عزاداری ها تا ظهر عاشورا ،یک بار هم عزاداران با درپیش گرفتن علم مسجد به صورت دسته ای جهت زیارت قبور به قبرستان روستا می رفتند و به روح در گذشتگان فاتحه ای نثار می کردند.در پایان مناجات ظهر عاشورا ،عزاداران جهت اقامه نماز ظهر عاشورا به مسجد  بر می گشتند و بعد از اقامه ی نماز ،با غذای احسانی ،که توسط مرحوم حاجی عسگر رضا نژاد و همسر مرحومش ،با گوشت احشام قربانی ،که در مقابل مسجد آماده شده بود ،متنعم می شدند.
  • نا گفته نماند که شاه حسین گویی مخصوص روستای سونگون که به صورت چرخشی انجام می یافت ،امروزه توسط سونگونی های مقیم شهرستان ورزقان در مسجد حضرت ابوالفضل(ع) این شهرستان ،تقریبا با همان شیوه ی قبلی برگزار می شود.به امید آن که این شیوه عزاداری همچنان پایدار باشد و مورد قبول درگاه امام حسین (ع)واقع شود.

التماس دعا: سونگون سسی

تصاویری از روستای سونگون

فرستنده عکسها برادر عزیزم جناب آقای علیرضا محمدیان می باشند از ایشان بخاطر ارسال این تصاویر زیبا و بیاد ماندنی و دست نیافتنی تشکر ویژه دارم.

امیدوارم همیشه هر کجا هستند موفق باشند و شمع وطن در وجودشان همیشه روشن باشد.

عکس روستای سونگون سال 1370

بچه های سونگون سال 1370